دخترعزیزم مهدیسدخترعزیزم مهدیس، تا این لحظه: 16 سال و 10 ماه و 11 روز سن داره
مهرسانازممهرسانازم، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 29 روز سن داره

ماه وخورشید مامان وبابا

یه سری عکس ازماه وخورشید مامان وبابا در روزهای آخرماه مهر

مهرسا در حال بازی با وسایل اش مهرسا وقتی عصبانی میشود بدون شرح مهدیس در حال بازی با بابا ومهرسا در موسی اباد مهدیس ومهرسادر حال بازی باباباحامد در موسی اباد مهدیس در حال حرص خوردن از دست پسر عمه اش     مهدیس وزهرا ورها ومهرسا وباباجون مهدیس ومهرسا با ذختر عمه ها شون زهرا ورها مهرسا ورها وزهرا وقتی مهرسا حمله ور میشه به رها این هم از عکسهای که قول داده بودم بیام  بزارم الانم برم برا گذاشتن ناهار بای بای   ...
27 مهر 1392

پایان 9ماهگی خورشید مامان وبابا مهرسا جیگر

سلام به دخترهای نازم به قند عسلهای زندگیم شرمنده مامان دیربه دیر میاد برانوشتن آخه حسابی این روزها سرگرم شما دوتا وروجک هستم ازطرفی رفتن به مدرسه مهدیس ورفتن کلاسهای توجیهی بابت کتابهای درسی به خاطرتغییرات که کتابهای درسی انجام شده ودرگیری بابت نوشتن مشقهای مهدیس وروجک مهدیس جیگر ساعت حدود 1وربع میرسی خونه وبعد از خوردن ناهار واستراحت میشینی پای مشقهات ومن هم باید مهرسا روبازی بدم تا حمله ور نشه سمت دفتر وکتابهای شما خلاصه که تاشماهم کارهات روبخواهی انجام بدی من به خدا میرسم وساعت شده 6بعدازظهر ومن باید کم کم شام شما رو آماده کنم تاحدود ساعت 7ونیم شما بخوابی آخه عشقم ساعت 6صبح پامیشی وتا اون موقع ه...
27 مهر 1392

روز جهانی کودک مبارک

سلام گلهای من دخترهای نازم امروز روز جهانی کودک هست اومدم این روز قشنگ رو به شما ناز گلهای خودم  تبریک بگم امیدوارم هیچ بچه ای تو دنیا  ناراحت وغمگین نباشه     الهیی آمین یارب العالمین       مبارک مبارک روز جهانی کودک مبارک     ...
16 مهر 1392

شکارلحظه ها از ماه وخورشید مامان وبابا

سلام گل دخترهام قول داده بودم بیام برا گذاشتن عکس که امروز خدا به خواهد چند تا عکس قشنگ از شما فسقلیها میزارم مهرسا باموهای فشن مهرسا با کلا ه بچگی مهدیس این هم خود مهدیس مهرسا وکارجدیدش زبونش میاره بیرون تنبیه مهرسا موقع مشق نوشتن مهدیس مهدیس موقع نوشتن مشقهاش چشمها رو باید بست جور دیگر باید دید مهدیس وباباحامد درحال بادبادک بازی مهدیس ومهرسا ومحمدحسین وزهرادرپارک این عکس 3تایی میخواستم بندازم عموسعید (شوهرخاله لیلا) با مهدیس شوخی میکرد فیگور مهدیس وزهرا عکس مهدیس ومهرسا بعد از 3روز مریضی مهرسا که ...
16 مهر 1392

این روزهای پاییزی با ماه وخورشید

سلام نفسهام  سلام گل دخترهام   شرمنده نتونستم بیام برا نوشتن از بس درگیر درس مهدیس جیگر هستم از طرفی هم مهرسا نازم مریض بودی مامان فدات بشه 3روزبودبیرون روی شدید داشتی که خداروشکرخوب شدی ازاون طرف دوباره مریض شدی اخه روز جمعه به اتفاق خاله لیلا وبچه هاش رفتیم پارک که موقع برگشت متوجه شدم شما بی حالی بعد هم آخر شب تب کردی تا الان هم هنوز خوب نشدی دیروز بردیمت دکترت گفت ویروس هست باید مدت  درمانت طی بشه  که خدا کنه زود زود خوب بشی عشقم اندر احوالات این روزها بگم که مهرسا خانم تازه گیها یادگرفتی بای بای کنی کارجدید دیگه که یادگرفتی   این هست که زبونت رو در میاری ومثل آبج...
14 مهر 1392

جشن عقد ماه وخورشید

          کوچه هاخوشحال وخندان جشن عقدماه وخورشید آسمان هم نورباران روی لبهامیکند گل غنچه های سرخ لبخند نورماه ونورخورشید می خوردآهسته پیوند مهرزهراریشه دارددردل پاک مولا باغی از گل میشکوفد ازنگاه گرم زهرا سالروزعروسی حضرت علی (ع)وحضرت زهرا(س)مبارک باد       ...
14 مهر 1392

عکسهای ماه وخورشید مامان وبابا در ماه مهر

مهرسا در حال تلاش برای بلند شدن از پاهای من مدل جدید نشستن مهرسا مهدیس مشغول خوردن سیب زمینی وتماشایی شیطونیهای مهرسا فسقلی حمله ورشدن مهرسا به وسایل مدرسه مهدیس وقتی مهدیس جلو مهرسارومیخوادبگیره شکارلحظه هاازسه تپل خونه مامانی وقتی غزل متعجب از کارهای مهرسا غزل زمانی که مهرسا رو سرگرم میکنه این هم مهدیس ومهرسا روز جمعه درحمام مشغول بازی که بابا حامد ازتون این عکس روگرفت عاشقتونم عزیزهای دل مامان وبابا ...
6 مهر 1392

این روزهای ماه مهر باماه وخورشید مامان وبابا

سلام قندعسلهام سلام به دردونه های خودم از بس این چند وقت درگیرکارهای مدرسه مهدیس هستم وقت نمیکنم بیام برانوشتن وبلاگتون عزیزهای دلم این مدت باید مامان رو ببخشید آخه حسابی سرگرم کارهای مهدیس هستم کل هفته که خونه بودیم ودرگیر درس مهدیس آخه معلمتان از روز اول شروع کرده به درس دادن ومشق دادن دیگه حسابی سرگرم کارهای شما قلقلی خانم هستم یه پنجشنبه که تعطیل بودی رفتیم خونه مامانی وتا شب اونجا بودیم مهدیس جونم شماهم   با دخترخاله هات  حسابی سرگرم بودی مهرسا جونم ازحال وهوای این روزهات بگم که هرروز صبح با صدای مهدیس از خواب پامیشی ومهدیس که باسرویس میره مدرسه شماهم پشت سرش...
6 مهر 1392

مهدیس ماه مامان وباباکلاس اولی شد

سلام دخترهای نازم همه انرژی ما همه امیدمابه زندگی اومدم بنویسم از این که دختر بزرگم ماه خودم بالاخره کلاس اولی شد هورررررررررررررررررررررا       الهی دورت بگردم که خانم شدی .بزرگ شدی انگار همین چند وقت پیش بود  که شما2ماه نیم بود که بابازگشایی مدارس من وبابا میگفتیم کی میشه  دخترمون بزرگ بشه بره مدرسه آخه چقدر زود  گذشت نمیدونم یعنی میشه زمانی برسه وشما زمان دانشگاه رفتنت باشه آخه مهرساقلقلی اون موقع برا خودش خانمی شده هههههههههههه من باز رفتم تو خیالات          دیروز مصادف 31شهریو ماه و مهدیس نازم رفتی مدرسه ...
1 مهر 1392
1